روزاریو تو یه شب برفی سخت، کنار جنازهی مادربزرگش منتظر آمبولانسه که بیاد. ولی همهچی وقتی ترسناک میشه که موجوداتی از دنیای دیگه وارد ماجرا میشن و کنترل بدن مادربزرگ رو بهدست میگیرن. حالا روزاریو باید تو تاریکی و برف، با چیزی روبهرو بشه که حتی نمیتونه اسمشو بذاره.
4o