قبل از اینکه کارلوس و النا برگههای طلاقو امضا کنن، یه آدم عجیبغریب پیداش میشه و بهشون پیشنهاد سفر در زمان میده؛ برگردن به سال ۱۹۹۴، همون موقعی که برای اولین بار عاشق هم شدن. اونا برمیگردن به گذشته، با این امید که بتونن اشتباهاتشونو درست کنن، اما همزمان دوباره احساساتی تو دلشون زنده میشه که کارو براشون سختتر میکنه.